خانم اعظم بروجردی نویسنده پهلوانان نمیمیرند بار دیگر فضای جذاب زندگی پهلوانی را دستمایه قرار داد تا رمانی خلق کند از تقابل مردانگی با ناجوانمردی. این فضا به قدری جذاب و پرکشش است که می تواند بستر رمان های متعددی با موضوعات مختلف باشد. از این رو، اعظم بروجردی در کتاب «نامه آخر» با استفاده از چنین فضایی، جامعه ای تمثیلی خلق کرده است که شخصیت هایش هر کدام یک ما به ازای خارجی دارد و آنقدر خوب به آن ها پرداخته شده که خواننده برای شناسایی و برقراری ارتباط با آنها دچار مشکل نخواهد شد. شخصیت ها هر کدام در جای خود نشسته اند و به منظور اینکه گوشه ای از یک حادثه بزرگ تاریخی را به اجرا در آورند وارد داستان می شوند و نقش خود را ایفا می کنند.
برشی از کتاب نامه آخر:
مردم کمی به یکدیگر نگریستند و اجسام سه مرد را از نظر گذراندند و ناگهان اوسمهدی آهنگر فریاد زد: «اینها اگه میتونستن ما رو به نونونوایی برسونن، خودشون به این حالوروز نمیافتادن.» و آنگاه دستش را روی شانۀ اصغر مسگر گذاشت. جواد و داوود و چند جوان دیگر مشعلها را روشن کردند و یکی هم به دست اوسمهدی دادند. اوسمهدی و مردان دیگر شعلههای آتش داغ را زیر اجسام خشکشدۀ سه ناپهلوان گرفتند و آنها را آتش زدند تا کاملاً بسوزند و خاکسترشان را به دریا بسپرند و برای همیشه خط و خبر ایشان را از صحنۀ گیتی پاک کنند.
اجسام سنگی سه مرد در حال سوختن بود که قاصد جوان بانگ برآورد: «علمها را برافرازید و بیرقها را بلند کنید و چراغها را روشن کنید و به سوی دریا راهی شوید که بهزودی کشتی پهلوان به ساحل میرسد. مبادا که او برسد و ما هنوز مانده باشیم.»
نامه آخر در 274 صفحه، با قطع رقعی و جلد سخت به چاپ رسیده است.